شاهفرندلغتنامه دهخداشاهفرند. [ ف َ رَ ] (اِخ ) نام دخترفیروزبن کسری بود. سیوطی نویسد: چون قتیبةبن مسلم بر فیروزبن کسری یزدگرد به هنگام فتح خراسان چیره گشت دخترش شاهفرند را بگرفت و
شاهفورلغتنامه دهخداشاهفور. (اِخ ) شاهپور. شهفور. امام طاهربن محمد اسفراینی . شهیر به شاهفور ابوالمظفر. شافعی مذهب و مفسر و متکلم بوده . وی بسال 471 هَ . ق . درگذشته است . از اوست
شاهفوربن محمد نیشابوریلغتنامه دهخداشاهفوربن محمد نیشابوری . [ رِ ن ِ م ُ ح َم ْ م َ دِ ] (اِخ ) مردی فاضل و خوش طبع بود و شاگردی ظهیرالدین فاریابی را کرده در زمان سلطان محمد تکش منصب انشاء بدو تع
شاه فریدلغتنامه دهخداشاه فرید. [ ف َ ] (اِخ ) یا شاه آفرید یا شاهفرند. نام دختر فیروزبن یزدجرد بود که او را حجاج بن یوسف ثقفی به زنی برد. (از ابن خلکان در شرح حال زین العابدین علی ب
شاهفرندلغتنامه دهخداشاهفرند. [ ف َ رَ ] (اِخ ) نام دخترفیروزبن کسری بود. سیوطی نویسد: چون قتیبةبن مسلم بر فیروزبن کسری یزدگرد به هنگام فتح خراسان چیره گشت دخترش شاهفرند را بگرفت و
شاهفورلغتنامه دهخداشاهفور. (اِخ ) شاهپور. شهفور. امام طاهربن محمد اسفراینی . شهیر به شاهفور ابوالمظفر. شافعی مذهب و مفسر و متکلم بوده . وی بسال 471 هَ . ق . درگذشته است . از اوست
شاهفوربن محمد نیشابوریلغتنامه دهخداشاهفوربن محمد نیشابوری . [ رِ ن ِ م ُ ح َم ْ م َ دِ ] (اِخ ) مردی فاضل و خوش طبع بود و شاگردی ظهیرالدین فاریابی را کرده در زمان سلطان محمد تکش منصب انشاء بدو تع