شقللغتنامه دهخداشقل . [ ش َ ] (ع مص ) آرمیدن با زن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || وزن کردن دینار و سنجیدن آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم
شغلدیکشنری عربی به فارسیکار , امر , سمت , شغل , ايوب , مقاطعه کاري کردن , دلا لي کردن , اشغال , تصرف , سکني , سکونت , اشغال مال
شغللغتنامه دهخداشغل . [ ش ُ ] (ع اِ) کار. ضد فراغ . سرگرمی . (یادداشت مؤلف ). آنچه مایه ٔ مشغولیت باشد. کارهای نامنظم روزانه ٔ مربوط به نیازمندیهای زندگی : همی بایَدْت رفت و ر
شقلاقلغتنامه دهخداشقلاق . [ ش َ / ش ُق ْ ق ِل ْ لا ] (ترکی ، ص ) سخت شوخگن . سخت چرکین . (یادداشت مؤلف ).
شقلاقلغتنامه دهخداشقلاق . [ ش َ / ش ُق ْ ق ِل ْ لا ] (ترکی ، ص ) سخت شوخگن . سخت چرکین . (یادداشت مؤلف ).