شقصیلغتنامه دهخداشقصی . [ ش ِ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن حسن بن محمد شقصی طوسی . در شقص اقامت داشت و از ابومحمد اسماعیل بن عمرو المقری مصری روایت شنید و ابوالقاسم هبةاﷲبن عبدالوار
شقصیلغتنامه دهخداشقصی . [ ش ِ ] (ص نسبی ) منسوب است به شقص که دیهی است از سراة به جیله در نواحی مکه . (از لباب الانساب ).
شقایقفرهنگ انتشارات معین(شَ یِ) (اِ.) گیاهی است یکساله از تیرة خشخاش که غالباً در مزارع و کشتزارها م ی روید. گلش منفرد و بزرگ و زیبا به رنگ قرمز است .
شقیقفرهنگ انتشارات معین(شَ) [ ع . ] (ص .) 1 - آن چه که از میان دو نیمه شده ، هر یک از آن دو شقیق دیگری است . 2 - برادر ابی و امی . 3 - نظیر، مثل .
شقیقفرهنگ انتشارات معین(شَ) [ ع . ] (ص .) 1 - آن چه که از میان دو نیمه شده ، هر یک از آن دو شقیق دیگری است . 2 - برادر ابی و امی . 3 - نظیر، مثل .