شقالغتنامه دهخداشقا. [ ش َ ] (اِ) شغا. شگا. (یادداشت مؤلف ). شغاه . ترکش و تیردان . (ناظم الاطباء). به معنی تیردان است یعنی جایی که تیر در آن گذارند، و آن را ترکش و کیش نیز گو
شقالغتنامه دهخداشقا. [ ش َ ] (از ع ، اِمص ) شقاء. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به شقاء در معنی اسمی شود.
شقالغتنامه دهخداشقا. [ ش َ ] (از ع ، اِمص ) شقاء. سختی و تنگی و بدبختی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). شقاء. سختی . شدت . عسرت . عسر. شقاوت . شقوه . (یادداشت مؤ
شقالغتنامه دهخداشقا. [ ش َ ](از ع ، مص ) شقاء. بدبخت شدن . (ناظم الاطباء) (دهار) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). و رجوع به شقاء شود.
شغالغتنامه دهخداشغا. [ ش َ ] (ع اِمص ) تقطیر بول . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). شغیة. (اقرب الموارد). رجوع به شغیة شود. || ناهمواری دندانها. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)
شغالغتنامه دهخداشغا. [ ش َ ] (ع مص ) شَغاً. مختلف شدن دندانهای کسی در بلندی و کوتاهی و خروج و دخول . شَغْو. (منتهی الارب ). اختلاف روییدن دندانها در درازی و کوتاهی ، و خروج آن
شغالغتنامه دهخداشغا. [ ش َ /ش ُ ] (اِ) جعبه و تیردان و ترکش . (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). شقا. شکا. تیردان . (آنندراج ) (از انجمن آرا). ترکش . (فرهنگ جهانگیری ). ترکش و تی
شق ءلغتنامه دهخداشق ء. [ ش َق ْءْ ] (ع مص ) برآمدن دندان نیش کسی . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). برآمدن دندان شتر. (مهذب الاسماء). || شکافتن سر کسی را. (از اقرب الموارد). ||
شقعلغتنامه دهخداشقع. [ ش َ ] (ع مص ) به دهان برداشتن آب و خوردن از آوند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || به چشم کردن کسی را: شقع فلان بعینه . (از منتهی الار
شَقّاًفرهنگ واژگان قرآنشکافتني (در عبارت "شَقَقْنَا ﭐلْأَرْضَ شَقّاً " چون مفعولٌ فيه واقع شده منظور شکافتني نگفتني و وصف ناشدني است)
شَقّاًفرهنگ واژگان قرآنشکافتني (در عبارت "شَقَقْنَا ﭐلْأَرْضَ شَقّاً " چون مفعولٌ فيه واقع شده منظور شکافتني نگفتني و وصف ناشدني است)
شغاهلغتنامه دهخداشغاه . [ ش َ ] (اِ) ترکش و کیش و تیردان و جعبه . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از برهان ). شغا. (یادداشت مؤلف ). شقا. و رجوع به شقا و شغتا و مترادفات دیگر شود.
شقاءلغتنامه دهخداشقاء. [ ش َ ] (ع اِمص ) شقا. بدبختی . (از ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (دهار) (منتهی الارب ). نقیض سعادت . (از اقرب الموارد).- شقاء اصغر ؛ (اصطلاح احکام نجوم )
شقاءلغتنامه دهخداشقاء. [ ش َ ] (ع مص ) شقا. بدبخت شدن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (دهار) (المصادر زوزنی ) (از اقرب الموارد). مصدر به معنی شقاوة [ ش َ / ش ِ وَ ]. رنجه شدن . (ترج
شقاوتلغتنامه دهخداشقاوت . [ ش َ / ش ِ وَ ] (از ع ، اِمص ) نکبت و خواری و بدبختی و پریشانی . (ناظم الاطباء). بدبختی . (غیاث اللغات ). شقا. شقاء. شقو. شقوت . شقوة. عسر.شدت . سختی .