شفیرهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهنوزاد برخی جانوران که از نظر ظاهری با موجود بالغ تفاوت دارد و قادر به تولید مثل نیست؛ لارو؛ نوچه؛ کرمینه.
شفیرةلغتنامه دهخداشفیرة. [ ش َ رَ ] (ع ص ) شفیره . زنی که شهوت وی بر کنار شرمش باشد و زود انزال کند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). و رجوع به عروسک شود. || زنی که ب
adviseدیکشنری انگلیسی به فارسیتوصیه، مشورت دادن، نصیحت کردن، توصیه دادن، پند دادن، اگاهانیدن، قضاوت کردن، رایزنی کردن، خبر دادن
شفیرةلغتنامه دهخداشفیرة. [ ش َ رَ ] (ع ص ) شفیره . زنی که شهوت وی بر کنار شرمش باشد و زود انزال کند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). و رجوع به عروسک شود. || زنی که ب