شفعةلغتنامه دهخداشفعة. [ ش ُ / ش َ ع َ ] (ع اِ) شفعةالضحی ؛ دو رکعت نماز چاشت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). دو رکعت چاشت است ، و شفعه بدان نامیدند که از یک
شفعةلغتنامه دهخداشفعة. [ ش ُ ع َ ] (ع مص ) شفعه . خواهشگری چیزی که شخصی میخواهد آنرا. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). خواهش کردن . (المصادر زوزنی
شفعهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهحق همسایگی؛ حق تقدمی که همسایه و شریک ملک در خرید ملک همسایه یا سهم شریک دارد.
شفعهلغتنامه دهخداشفعه . [ ش ُ ع َ / ع ِ ] (از ع ، اِمص ) همسایگی . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء).- حق شفعه ؛ حق خریداری که به همسایه و شریک ملک داده میشود. (ناظم الاطباء). و رج
شفعه گیرالغتنامه دهخداشفعه گیرا. [ ش ُ ع َ / ع ِ ] (نف مرکب ) حامی . || منتقم و انتقام گیرنده . (ناظم الاطباء).
شفعهلغتنامه دهخداشفعه . [ ش ُ ع َ / ع ِ ] (از ع ، اِمص ) همسایگی . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء).- حق شفعه ؛ حق خریداری که به همسایه و شریک ملک داده میشود. (ناظم الاطباء). و رج
شفعه گیرالغتنامه دهخداشفعه گیرا. [ ش ُ ع َ / ع ِ ] (نف مرکب ) حامی . || منتقم و انتقام گیرنده . (ناظم الاطباء).
حق الشفعةلغتنامه دهخداحق الشفعة. [ ح َق ْ قُش ْ ش ُ ع َ ] (ع اِ مرکب ) حق تقدمی که یکی از دو شریک بر دیگران دارد چون شریک دیگر سهم ملک خود فروختن خواهد.
preemptedدیکشنری انگلیسی به فارسیپیشاپیش، باحق شفعه خریدن، به انحصار دراوردن، حق تقدم پیدا کردن، قبضه کردن