شفشفةلغتنامه دهخداشفشفة. [ ش َ ش َ ف َ ] (ع مص ) لرزیدن . || آمیخته شدن . || شاشیدن بول و مانند آن . || آمیخته شدن پشک گیاه را چنانکه بسوزد آنرا. || پراکندن دوا بر جراحت . (منتهی
شفشافلغتنامه دهخداشفشاف . [ ش َ ] (ع اِ) سرما. || باران . (از ناظم الاطباء). باران توأم با سرما. (از اقرب الموارد). || باد خنک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقر
شفشفلغتنامه دهخداشفشف . [ ش َ ش َ ] (اِ) شاخه ٔ کجواج درخت . (ناظم الاطباء) (از برهان ) (از آنندراج ). || ریشه ٔ درخت . (ناظم الاطباء). بیخ درخت را نیز گویند. (برهان ) (آنندراج
شفوفلغتنامه دهخداشفوف . [ ش ُ ] (ع اِ) ج ِ شِف ّ و شَف ّ. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ِ شف ّ، به معنی جامه ٔ تنک و پرده ٔ تنک . (آنندراج ). و رجوع به شف ّ شود.
شفوفلغتنامه دهخداشفوف . [ ش ُ ] (ع مص ) مصدر به معنی شَفَف . (ناظم الاطباء). تنک گردیدن جامه چنانکه پیدا و آشکار شود آنچه در زیر وی است . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب المو
شفشفةلغتنامه دهخداشفشفة. [ ش َ ش َ ف َ ] (ع مص ) لرزیدن . || آمیخته شدن . || شاشیدن بول و مانند آن . || آمیخته شدن پشک گیاه را چنانکه بسوزد آنرا. || پراکندن دوا بر جراحت . (منتهی
شفشافلغتنامه دهخداشفشاف . [ ش َ ] (ع اِ) سرما. || باران . (از ناظم الاطباء). باران توأم با سرما. (از اقرب الموارد). || باد خنک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقر
شفشفلغتنامه دهخداشفشف . [ ش َ ش َ ] (اِ) شاخه ٔ کجواج درخت . (ناظم الاطباء) (از برهان ) (از آنندراج ). || ریشه ٔ درخت . (ناظم الاطباء). بیخ درخت را نیز گویند. (برهان ) (آنندراج
شفوفلغتنامه دهخداشفوف . [ ش ُ ] (ع اِ) ج ِ شِف ّ و شَف ّ. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ِ شف ّ، به معنی جامه ٔ تنک و پرده ٔ تنک . (آنندراج ). و رجوع به شف ّ شود.
شفوفلغتنامه دهخداشفوف . [ ش ُ ] (ع مص ) مصدر به معنی شَفَف . (ناظم الاطباء). تنک گردیدن جامه چنانکه پیدا و آشکار شود آنچه در زیر وی است . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب المو