شفرالغتنامه دهخداشفرا. [ ش َ ] (اِ) چرب زبانی و چاپلوسی . (فرهنگ فارسی معین ) (حاشیه ٔ دیوان ناصرخسرو). این کلمه نه فارسی است نه عربی و نمیدانم این معنی را در حاشیه از کجا به آن
شفرلغتنامه دهخداشفر. [ ش ُ ] (ع اِ) شفرالوادی ؛ کرانه ٔ رودبار. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). کرانه ٔ رودبار از جانب بالا. (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
شفرلغتنامه دهخداشفر. [ ش ُ / ش َ ] (ع اِ) کرانه ٔ نیام چشم که مژه بر وی روید. ج ، اشفار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). لب پلک که بر آن مژه روید. (
شفرةلغتنامه دهخداشفرة. [ ش َ رَ ] (ع اِ) کارد بزرگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (دهار) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). کارد بزرگ پهن . (از اقرب الموارد). || نشکرده ٔ کفش گران . (ا
لابهلغتنامه دهخدالابه . [ ب َ / ب ِ ] (اِ) سخنی نیازمندانه . اظهار اخلاص با نیاز تمام . نیاز. فروتنی . تضرع . عجز. چاد. زاری . خواهش . (برهان ) (صحاح الفرس ). التماس : تو او را
لبلغتنامه دهخدالب . [ ل َ ](اِ) شفه . (دهار). لحمی که در مدخل دهان واقع است . قسمت خارجی دهان که دندانها را پوشاند. پرده ٔ پیش دهان که دندانها را پوشاند.نام هر یک از دو قسمت گ