شفرلغتنامه دهخداشفر. [ ش َ ] (ع مص ) زدن بر کناره ٔ شرم زن در هنگام آرمیدن با وی . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || کم شدن . ناقص گردیدن . (منتهی الارب ) (از
شفرلغتنامه دهخداشفر. [ ش ِ ف ِ ] (اِخ ) شارل خاورشناس نامی فرانسه در قرن 19 م . که سیاستنامه ٔ خواجه نظام الملک را به سال 1891 م . و تاریخ بخارا را به سال 1892 م . و سفرنامه ٔ
شفرلغتنامه دهخداشفر. [ ش ُ ] (ع اِ) شفرالوادی ؛ کرانه ٔ رودبار. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). کرانه ٔ رودبار از جانب بالا. (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
شفرلغتنامه دهخداشفر. [ ش ُ / ش َ ] (ع اِ) کرانه ٔ نیام چشم که مژه بر وی روید. ج ، اشفار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). لب پلک که بر آن مژه روید. (
شفرةلغتنامه دهخداشفرة. [ ش َ رَ ] (ع اِ) کارد بزرگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (دهار) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). کارد بزرگ پهن . (از اقرب الموارد). || نشکرده ٔ کفش گران . (ا
شفرالغتنامه دهخداشفرا. [ ش َ ] (اِ) چرب زبانی و چاپلوسی . (فرهنگ فارسی معین ) (حاشیه ٔ دیوان ناصرخسرو). این کلمه نه فارسی است نه عربی و نمیدانم این معنی را در حاشیه از کجا به آن