شفابخشیلغتنامه دهخداشفابخشی . [ ش ِ / ش َ ب َ ] (حامص مرکب ) عمل و صفت شفابخش . شفا بخشیدن . (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به شفابخش و شفا بخشیدن شود.
دملغتنامه دهخدادم . [ دَ ] (اِ) نفس . (شرفنامه ٔ منیری ) (غیاث ) (لغت محلی شوشتر، خطی ) (دهار) (منتهی الارب ). نفس و هوایی که به واسطه ٔ حرکات آلات تنفس در شش داخل می شود و از
صاحب بن عبادلغتنامه دهخداصاحب بن عباد. [ ح ِ ب ِب ْ ن ِ ع َب ْ با ] (اِخ ) نام وی اسماعیل ، مکنی به ابی القاسم و ملقب به صاحب و کافی الکفاة. ابن خلکان گوید: او نخستین کس است از وزراء که
شفابخشیلغتنامه دهخداشفابخشی . [ ش ِ / ش َ ب َ ] (حامص مرکب ) عمل و صفت شفابخش . شفا بخشیدن . (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به شفابخش و شفا بخشیدن شود.
باجریقیلغتنامه دهخداباجریقی . [ ] (اِخ ) ابن خلدون مینویسد: در شهر دمشق بتاریخ ابن کثیر دست یافتم و در ذیل حوادث سال 724 هَ . ق . شرح حال باجریقی را بدین سان دیدم : شمس الدین محمد