شغواءلغتنامه دهخداشغواء. [ ش َ ] (ع اِ) عقاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (دهار) (اقرب الموارد). || (ص ) مؤنث اَشْغی ̍. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء
شواءدیکشنری عربی به فارسیبرياني , کباب , بريان کردن , کباب کردن , بريان , سرخ کردن (روي اتش) , سوختن , داد وبيداد , برشته شدن , برشتن
شجواءلغتنامه دهخداشجواء. [ ش َ ] (ع ص ) مفازة شجواء؛ بیابان سخت گذار. (منتهی الارب ). بیابان صعب المسلک . (از اقرب الموارد).
شعواءلغتنامه دهخداشعواء. [ ش َع ْ ] (ع ص ، اِ) نام ماده شتر. (از ناظم الاطباء). شترماده است . (منتهی الارب ). || غارة شعواء؛ غارت متفرق و پریشان . (از منتهی الارب ) (از آنندراج )
شغواتلغتنامه دهخداشغوات . [ ] (اِخ ) نخله بک صالح . وی دارای سمت عالی دولتی در مصر بود. او راست : تاریخ الخلفاء که آنرا به فرانسه نوشته و بعد به تازی برگردانده است (1013 م .). (ا
ام شغوةلغتنامه دهخداام شغوة. [ اُم ْ م ِ ش َ وَ] (ع اِ مرکب ) عقاب . (از المرصع). در اقرب الموارد شَغواء بمعنی عقاب آمده است . و رجوع به شغواء شود.
اشغیلغتنامه دهخدااشغی . [ اَ غا ] (ع ص ) مرد ناهموار و دراز دندان . مؤنث : شَغْواء، شَغْیاء. ج ، شُغْو. (منتهی الارب ). ذوالشغا. (اقرب الموارد). رجوع به شغا شود. مرد که دندانها
شغولغتنامه دهخداشغو. [ ش ُغ ْوْ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَشْغی ̍، به معنی مرد ناهموار و درازدندان . (آنندراج ). ج ِ اَشْغی ̍ و شَغْواء. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به اشغی و
شغیاءلغتنامه دهخداشغیاء. [ ش َغ ْ ] (ع ص ) زن دندان دراز ناهموار. (ناظم الاطباء). تأنیث اَشْغی ̍.(یادداشت مؤلف ). و رجوع به اَشْغ̍ی و شغواء شود.
ابوحسانلغتنامه دهخداابوحسان . [ اَ ح َس ْ سا ] (ع اِ مرکب ) عقاب . (المزهر). ابوالحجاج . آله . دال من . ججا. شغواء. شهباز. شاهباز. کامیر. لخواء. || روغن . (مهذب الاسماء).