شغولغتنامه دهخداشغو. [ ش َغ ْوْ / ش ُ غ ُوو ] (ع مص ) شغا. (ناظم الاطباء). ناهموار برآمدن دندانها. (منتهی الارب ) (آنندراج ). و رجوع به شغا شود.
شغولغتنامه دهخداشغو. [ ش ُغ ْوْ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَشْغی ̍، به معنی مرد ناهموار و درازدندان . (آنندراج ). ج ِ اَشْغی ̍ و شَغْواء. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به اشغی و
شقولغتنامه دهخداشقو. [ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ایسین بخش مرکزی شهرستان بندرعباس . سکنه آن 598 تن . آب آن از چاه است . محصول عمده ٔ آن غلات و لبنیات و سبزی میباشد. پاسگاه گمر
شغواءلغتنامه دهخداشغواء. [ ش َ ] (ع اِ) عقاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (دهار) (اقرب الموارد). || (ص ) مؤنث اَشْغی ̍. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء
شغواتلغتنامه دهخداشغوات . [ ] (اِخ ) نخله بک صالح . وی دارای سمت عالی دولتی در مصر بود. او راست : تاریخ الخلفاء که آنرا به فرانسه نوشته و بعد به تازی برگردانده است (1013 م .). (ا
شغورلغتنامه دهخداشغور. [ ش َ ] (ع ص ) شتر ماده ٔ دراز که چون خواهند بر وی سوار شوند پای خود را بردارد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
شغواءلغتنامه دهخداشغواء. [ ش َ ] (ع اِ) عقاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (دهار) (اقرب الموارد). || (ص ) مؤنث اَشْغی ̍. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء
شغواتلغتنامه دهخداشغوات . [ ] (اِخ ) نخله بک صالح . وی دارای سمت عالی دولتی در مصر بود. او راست : تاریخ الخلفاء که آنرا به فرانسه نوشته و بعد به تازی برگردانده است (1013 م .). (ا
شغورلغتنامه دهخداشغور. [ ش َ ] (ع ص ) شتر ماده ٔ دراز که چون خواهند بر وی سوار شوند پای خود را بردارد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).