شغرلغتنامه دهخداشغر. [ ش َ ] (ع اِمص ) پای برداشتن سگ تا بمیزد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ازآنندراج ) (از تاج المصادر بیهقی ). یک پا برداشتن سگ باشد بجهت شاشیدن . (برهان )
شغرلغتنامه دهخداشغر. [ ش َ ] (ع اِمص ) دوری . || گشادگی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || جدایی . || تقسیم . (ناظم الاطباء).
شغرلغتنامه دهخداشغر. [ ش ُ / ش ُ غ ُ ] (اِ) خارپشت . (ناظم الاطباء). اما لغت مصحف سغر و اسغر است . رجوع به سغر و اسغر شود. || شغار و راسو. (ناظم الاطباء).
شغرلغتنامه دهخداشغر. [ش ُ ] (اِخ ) قلعه ای است نزدیک انطاکیه . (منتهی الارب ). قلعه ٔ استواری است در نزدیکی انطاکیه ، و در مقابل آن قلعه ٔ دیگری است موسوم به بکاس ، بالای کوهی
شغرلغتنامه دهخداشغر.[ ش َ غ َ ] (اِ) چغر و سختی و ستبری که در پوست دست و اندام بسبب کار کردن و کار فرمودن پیدا شود. (از برهان ) (ناظم الاطباء). پوست که بر دست و پای مردم از کثر
شقرلغتنامه دهخداشقر. [ ش َ ] (اِخ ) جزیره ای است به اندلس .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). نام جزیره ای است در مشرق اندلس که از باصفاترین نقاط جهان است و کثرت آب و
شقرلغتنامه دهخداشقر. [ ش َ ] (ع اِ) کار مهم و دلچسب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || مقصود. ج ، شُقور. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الا
شقرلغتنامه دهخداشقر. [ ش َ ق َ ] (ع مص ) سرخ و سپید شدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
شقرلغتنامه دهخداشقر. [ ش ِ ] (اِخ ) شقرا. نام رودی به اسپانیا که شهر لارده بر ساحل آن است . (دمشقی ) (یادداشت مؤلف ).
شقرلغتنامه دهخداشقر. [ ش ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ شَقْراء و اَشْقَر. (ناظم الاطباء). رجوع به اشقر و شقراء شود.
شغرنةلغتنامه دهخداشغرنة. [ ش َ رَ ن َ ] (ع مص ) پای پیچیده افکندن حریف را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به شغربة و شغزبة شود.
شغرورلغتنامه دهخداشغرور. [ ش ُ ] (ع اِ) نام گیاهی است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
شغریلغتنامه دهخداشغری . [ ش َ را ] (ع اِ) سنگی که سگان بر وی شاشند. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
شغرنةلغتنامه دهخداشغرنة. [ ش َ رَ ن َ ] (ع مص ) پای پیچیده افکندن حریف را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به شغربة و شغزبة شود.
شغرورلغتنامه دهخداشغرور. [ ش ُ ] (ع اِ) نام گیاهی است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
شغریلغتنامه دهخداشغری . [ ش َ را ] (ع اِ) سنگی که سگان بر وی شاشند. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
شغریلغتنامه دهخداشغری . [ ش َ را ] (اِخ ) سنگی نزدیک مکه که ازآن بر ستور سوار شوند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به شغزی شود.
شغربیةلغتنامه دهخداشغربیة. [ ش َ رَ بی ی َ ] (ع اِمص ) نوعی از بند کشتی گیران ، و آن پای خود را بر پای حریف پیچیده بر زمین افکندن باشد او را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از نشو