شاسلغتنامه دهخداشاس . (اِخ ) ابن زهیربن جذیمةبن رواحة العبسی از بنی عبس . وی در عصر جاهلیت در زمان نعمان بن المنذر میزیست و در یوم منعج که آن را یوم الروهة نیز خوانند کشته شد.
شاسلغتنامه دهخداشاس . (اِخ ) ابن عقیلة. وی از بنی تمیم و برادر علقمه ٔ شاعر و از اصحاب منذربن ماء السماء است و حارث بن ابی شمر چون منذر را کشت وی را اسیر ساخت و سپس هنگام جستجو
شاسلغتنامه دهخداشاس . (ص ) بدخوی . (شعوری ) (ناظم الاطباء). بداخلاق . (شعوری ) : چو بنیاد جهان که بی اساس است نبیند روی راحت هرکه شاس است . (ازشعوری ).این لغت در ناظم الاطباء پ
شاسلغتنامه دهخداشاس . [ شاس س ] (ع ص ) لاغر و ضعیف و خشک . (منتهی الارب ). الناحل الضعیف . (اقرب الموارد).
شبستانفرهنگ انتشارات معین(شَ بِ) (اِمر.) 1 - خوابگاه . 2 - حرمسرا. 3 - قسمی از مسجد که دارای سقف است .
هيکلدیکشنری عربی به فارسیشاسي اتوميل , اسکلت , کالبد , لا شه کشتي , کشتي , بدنه کشتي , تنه کشتي , کشتي سنگين وکندرو , باسنگيني ورخوت حرکت کردن , بزرگ بنظر رسيدن , پوست , قشر , پوست ميوه