شعثلغتنامه دهخداشعث . [ ش َ ع َ ] (ع اِمص ) پراکندگی کار و هرج و مرج آن . دعا: اللهم اللمم به شعثنا؛ خداوندا فراهم آور پراکندگی کارهای ما را. (ناظم الاطباء). پراکندگی کار. (منت
شعثلغتنامه دهخداشعث . [ ش َ ع َ ] (ع مص ) ژولیده موی شدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).درهم گردیدن موی و مانند نمد شدن از جهت روغن نمالیدن و پاکیزه نکردن آن . (ناظم الاطبا
شعثلغتنامه دهخداشعث . [ ش َ ع ِ ] (ع ص ) شعر شعث ؛ موی ژولیده . (ناظم الاطباء). کالیده موی پریشان . (دهار). ژولیده موی . پراکنده موی . اشعث . (یادداشت مؤلف ). ژولیده موی . (از
شعثلغتنامه دهخداشعث . [ ش ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَشعَث ، شَعثاء.(اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ِ اشعث به معنی مردژولیده موی . (آنندراج ). رجوع به اشعث و شعثاء شود.
شاسلغتنامه دهخداشاس . (اِخ ) ابن زهیربن جذیمةبن رواحة العبسی از بنی عبس . وی در عصر جاهلیت در زمان نعمان بن المنذر میزیست و در یوم منعج که آن را یوم الروهة نیز خوانند کشته شد.
شاسلغتنامه دهخداشاس . (اِخ ) ابن عقیلة. وی از بنی تمیم و برادر علقمه ٔ شاعر و از اصحاب منذربن ماء السماء است و حارث بن ابی شمر چون منذر را کشت وی را اسیر ساخت و سپس هنگام جستجو
شاسلغتنامه دهخداشاس . (ص ) بدخوی . (شعوری ) (ناظم الاطباء). بداخلاق . (شعوری ) : چو بنیاد جهان که بی اساس است نبیند روی راحت هرکه شاس است . (ازشعوری ).این لغت در ناظم الاطباء پ
شاسلغتنامه دهخداشاس . [ شاس س ] (ع ص ) لاغر و ضعیف و خشک . (منتهی الارب ). الناحل الضعیف . (اقرب الموارد).
شعثاءلغتنامه دهخداشعثاء. [ ش َ ] (ع ص )زن ژولیده موی . ج ، شُعث . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تأنیث اشعث به معنی زن پریشان موی . (یادداشت مؤلف )
شعثانلغتنامه دهخداشعثان . [ ش َ ] (ع ص ) شعثان الرأس ؛ژولیده موی غبارآلوده سر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به شَعَث شود.
شعثاءلغتنامه دهخداشعثاء. [ ش َ ] (ع ص )زن ژولیده موی . ج ، شُعث . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تأنیث اشعث به معنی زن پریشان موی . (یادداشت مؤلف )
شعثانلغتنامه دهخداشعثان . [ ش َ ] (ع ص ) شعثان الرأس ؛ژولیده موی غبارآلوده سر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به شَعَث شود.