شعبةلغتنامه دهخداشعبة. [ ش ُ ب َ ] (ع اِ) شعبه . شاخ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 61). شاخ درخت . (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات )
شعبةلغتنامه دهخداشعبة. [ ش ُ ب َ ] (اِخ ) ابن حجاج بن ورد ازدی بصری ، مکنی به ابوبسطام و متوفای سال 160 هَ . ق . او راست : کتاب تفسیر. (از یادداشت مؤلف ). از ائمه ٔ مسلمین و رک
شعبةلغتنامه دهخداشعبة. [ ش ُ ب َ ] (اِخ ) ابن عیاش ، مکنی به ابوبکر. (یادداشت مؤلف ). رجوع به ابوبکربن عیاش و نامه ٔ دانشوران ج 1 ص 597 شود.
شابةلغتنامه دهخداشابة. [ ب َ ] (اِخ ) کوهی است در نجد و بعضی گفته اند در حجاز در دیار غطفان بین سلیله و ربذه و برخی گفته اند در مقابل شعیبه است . (معجم البلدان ) : ترکت ابن هبار
شابةلغتنامه دهخداشابة. [ شاب ْ ب َ ] (ع ص ) زن جوان . ج ، شواب و شوائب . (مهذب الاسماء). زن جوان . ج ، شواب . (منتهی الارب ). ج ، شابات ، شواب ، شبائب . (اقرب الموارد). زن جوان
شعبهفرهنگ مترادف و متضاد۱. رشته، شاخه ۲. بخش، قسمت ۳. آژانس، باجه، فرع، نمایندگی ۴. باند، دسته، فرقه، گروه