شطحاتلغتنامه دهخداشطحات . [ ش َ طَ ] (از ع ، اِ) (اصطلاح عرفان ) شطحیات . کلمات کفرآمیز که صوفیان در حال بیخودی بر زبان رانند. (یادداشت مؤلف ). عباراتی که صوفیان در حال وجد و غل
شطحیاتلغتنامه دهخداشطحیات . [ ش َ طَ حی یا ] (ع اِ) ج ِ شطحیة، به معنی سرریز دیگ . (یادداشت مؤلف ). || (از ع ، اِ) (اصطلاح عرفان ) سخنان خلاف شرع بر زبان آوردن و چیزهای مخالف ظاه
شطحیاتفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. سخنان خلاف شرع.۲. کلماتی که ظاهر آنها خلاف شرع باشد، مانند اناالحق گفتن حسینبن منصور حلاج.
شطحةلغتنامه دهخداشطحة. [ ش َ ح َ ] (ع اِمص ) خروج از احکام جاری و مقرر. (از اقرب الموارد). رجوع به شطح و شطحات و شطحیات شود.
شطاحیلغتنامه دهخداشطاحی . [ ش َطْ طا ](حامص ) بیشرمی و گستاخی و بی ادبی و شوخی . (ناظم الاطباء). بیحیایی و شوخی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || بزبان آوردن سخنان خلاف شرع . (ناظم
شطحیاتلغتنامه دهخداشطحیات . [ ش َ طَ حی یا ] (ع اِ) ج ِ شطحیة، به معنی سرریز دیگ . (یادداشت مؤلف ). || (از ع ، اِ) (اصطلاح عرفان ) سخنان خلاف شرع بر زبان آوردن و چیزهای مخالف ظاه
شطحلغتنامه دهخداشطح . [ ش َ ] (ع اِ) کلمه ای که بدان بزغاله ٔ یکساله را رانند و زجر کنند. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به شِطَّح شود. || (از ع ، اِ) (اصطلاح عرفان ) آنچه صوفیان گا
شرقاویلغتنامه دهخداشرقاوی . [ ش َ ] (اِخ ) شیخ هاشم بن محمد الشحات الشرقاوی . او راست : 1- شرح الاجرویة یا متن الاجرویة. 2- شرح علی الاربعین النوویة. (از معجم المطبوعات مصر).