شاریهلغتنامه دهخداشاریه . [ ی َ ] (اِخ ) نام زنی مطربه که ابراهیم بن المهدی وی راخرید و آزاد ساخت و به همسریش گرفت . وی مایه ٔ شگفتی مردم عصر خود بود. المعتصم بر سر او با ابراهیم
شاطریهلغتنامه دهخداشاطریه . [طِ ری ی َ ] (معرب ، اِ) گیاهی است از تیره ٔ نعناع ،بوته های آن چوبی و پست قد است و کاسه ٔ آن پنج دندانه است . رجوع به تیره شناسی احمد پارسا ج 3 ص 7 شو
شطارةلغتنامه دهخداشطارة. [ ش َ رَ ] (ع اِمص ) شطارت . چالاکی . (ناظم الاطباء). || بی باکی . (ناظم الاطباء). رجوع به شطارت شود. || ترک موافقت مردمان از جهت لئامت و خباثت . (ناظم ا
شطارةلغتنامه دهخداشطارة. [ ش َ رَ ] (ع مص ) خشک شدن یک پستان گوسپند و یا درازتر از دیگری گردیدن آن . (ناظم الاطباء). || ترک موافقت مردمان بسبب خباثت و لئامت . (فرهنگ فارسی معین )
شطریةلغتنامه دهخداشطریة. [ ش َ ری ی َ ] (ع اِ) نوعی از سعتر است و ورق وی درازبود و بستانی بود و تبریزیان آن را مرزه گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). صعتر بستانی است و به فارسی مرزه
کوثر هندوستانیلغتنامه دهخداکوثر هندوستانی . [ ک َ ث َ رِ هَِ ] (اِخ ) از مشایخ سلسله ٔ شطاریه است . وی از موطن خود به ایران مسافرت کرد و در ایران و عراق به تربیت طالبان راه حق پرداخت . رب
شاریهلغتنامه دهخداشاریه . [ ی َ ] (اِخ ) نام زنی مطربه که ابراهیم بن المهدی وی راخرید و آزاد ساخت و به همسریش گرفت . وی مایه ٔ شگفتی مردم عصر خود بود. المعتصم بر سر او با ابراهیم
شاطریهلغتنامه دهخداشاطریه . [طِ ری ی َ ] (معرب ، اِ) گیاهی است از تیره ٔ نعناع ،بوته های آن چوبی و پست قد است و کاسه ٔ آن پنج دندانه است . رجوع به تیره شناسی احمد پارسا ج 3 ص 7 شو
شطارةلغتنامه دهخداشطارة. [ ش َ رَ ] (ع اِمص ) شطارت . چالاکی . (ناظم الاطباء). || بی باکی . (ناظم الاطباء). رجوع به شطارت شود. || ترک موافقت مردمان از جهت لئامت و خباثت . (ناظم ا
شطارةلغتنامه دهخداشطارة. [ ش َ رَ ] (ع مص ) خشک شدن یک پستان گوسپند و یا درازتر از دیگری گردیدن آن . (ناظم الاطباء). || ترک موافقت مردمان بسبب خباثت و لئامت . (فرهنگ فارسی معین )