شاخنلغتنامه دهخداشاخن . [ خ ِ ] (اِخ ) مرکز دهستان شاخنات ، بخش درمیان ، شهرستان بیرجند واقع در 87هزارگزی باختر در میان و 30 هزارگزی خاور شاهراه مشهد به زاهدان . کوهستانی و آب و
شاخناتلغتنامه دهخداشاخنات . [ خ ِ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش درمیان از شهرستان بیرجند واقعدر خاور بیرجند، از نود آبادی تشکیل شده که مجموع نفوس آنها در حدود 27550 تن است . ق
شاخنگورلغتنامه دهخداشاخنگور. [ خ َ ] (اِ مرکب ) پیچک درخت مو. (ناظم الاطباء). || قسمی دارو. (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ). و به عربی عسالیج خوانند. (شعوری ). رجوع به شاخ انگور شود.
شاخنلغتنامه دهخداشاخن . [ خ ِ ] (اِخ ) مرکز دهستان شاخنات ، بخش درمیان ، شهرستان بیرجند واقع در 87هزارگزی باختر در میان و 30 هزارگزی خاور شاهراه مشهد به زاهدان . کوهستانی و آب و
شاخناتلغتنامه دهخداشاخنات . [ خ ِ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش درمیان از شهرستان بیرجند واقعدر خاور بیرجند، از نود آبادی تشکیل شده که مجموع نفوس آنها در حدود 27550 تن است . ق
شاخنگورلغتنامه دهخداشاخنگور. [ خ َ ] (اِ مرکب ) پیچک درخت مو. (ناظم الاطباء). || قسمی دارو. (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ). و به عربی عسالیج خوانند. (شعوری ). رجوع به شاخ انگور شود.