شش خاتونلغتنامه دهخداشش خاتون .[ ش َ / ش ِ ] (اِخ ) شش بانو. (ناظم الاطباء). شش بانوست که شش کوکب زحل و مشتری و مریخ و زهره و عطارد و ماه باشد. (آنندراج ) (برهان ). رجوع به شش بانو
ششلغتنامه دهخداشش . [ ش ُ ] (اِ) ریه و سل و یکی از احشای محتوی در سینه ٔ انسان و دیگر حیوانات که آلت عمده ای است مر عمل تنفس را و قدمای از اطبا آن را بادزن و مروحه ٔ دل می دان
شش عروسلغتنامه دهخداشش عروس . [ ش َ / ش ِ ع َ ] (اِخ ) شش بانو. (ناظم الاطباء). شش خاتون . (از آنندراج ). به معنی شش خاتون است که کنایه از زحل و مشتری و مریخ و زهره و عطارد و ماه ب
عقدلغتنامه دهخداعقد. [ ع ِ] (ع اِ) گردن بند و حمیل و رشته ٔ مروارید. (منتهی الارب ). قلاده . (اقرب الموارد). گردن بند زنان ، و یکدانه .(دهار). یکدانه . (السامی فی الاسامی ). سل
رکابلغتنامه دهخدارکاب . [ رِ ] (ع اِ) شتران که بدان سفر کرده شود (واحد ندارد) یا واحد آن راحلة است . ج ، رُکُب و رِکابات و رَکائِب . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). شتر که واح
ترکان خاتونلغتنامه دهخداترکان خاتون . [ ت َ ] (اِخ ) قتلق ترکان ، دختربراق حاجب و زوجه ٔ قطب الدین سلطان بود و پس از درگذشت شوهرش قطب الدین محمد سلطان بن حمیر تاینکو بامر هلاکو تاج ایا
صفیةلغتنامه دهخداصفیة. [ ص َ فی ی َ ] (اِخ ) خاتون ، دختر الملک العادل ابی بکربن ایوب صاحب حلب است . وی امیره ای عاقل و صاحب حزم بود مدت شش سال در حلب پادشاهی کرد. ولادت او به س