ششهلغتنامه دهخداششه . [ ش َ ش ِ/ ش َ ش َ / ش ِ ش ِ ] (اِ مرکب ) شش روز اول ماه شوال . (ناظم الاطباء). شش روز بعد از عید فطر را گویند. (ازبرهان ) (آنندراج ) (از انجمن آرا). شش ب
ششهفرهنگ انتشارات معین(شَ شَ یا ش ش ) (اِمر.) شش روز بعد از عید رمضان ، که روزه داشتن در آن شش روز سنت است .
شاهفرهنگ انتشارات معین[ په . ] (اِ.)1 - سلطان ، فرمانروا. 2 - هر چیز مهم و بزرگ . ؛ ~رخ زدن کنایه از: الف - فرصت را غنیمت شمردن . ب - غلبه یافتن . ؛با ~پالوده نخوردن کنایه از: خ
جداقیهلغتنامه دهخداجداقیه . [ ج ِ ق َ ی ِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان ابهررودبخش ابهر از شهرستان زنجان . این ده در سی ونه هزارگزی شمال باختر ابهر و ششهزارگزی راه مالرو عمومی واقعش
پی بلزلغتنامه دهخداپی بلز. [ ب ِ ] (اِخ ) کنت نشین اسکاتلند جنوبی ، دارای 15000 تن سکنه . کرسی آن نیز بهمین نام و دارای ششهزار تن سکنه است .
پیرانجخلغتنامه دهخداپیرانجخ . [ ج ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش صومای شهرستان ارومیه . واقع در پنجهزاروپانصدگزی شمال باختری هشتیان و ششهزارگزی شمال باختری راه ارابه رو هشتیان
تختلغتنامه دهخداتخت . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بزینه رود در بخش قیدار شهرستان زنجان است که در هفتادهزارگزی جنوب خاوری قیدار و ششهزارگزی راه عمومی قرار دارد. کوهستانی و سردس
الاطاقلغتنامه دهخداالاطاق . [ اَ ] (اِخ ) حمداﷲ مستوفی در ذکر مواضع ولایت ارمن آن را یادکرده و نویسد: علفزار بسیار نیکو است و آبهای فراوان و شکارگاههای بسیار دارد و ارغون خان مغول