شسیفلغتنامه دهخداشسیف . [ ش َ ] (ع ص ) لاغرگشته و خشک گردیده . (ناظم الاطباء). || غوره ٔ خرمای پاره و خشک شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خاره ٔ کابوسک . (مهذب ا
شریفلغتنامه دهخداشریف . [ ش ُ رَ ] (اِخ ) نام آبی در نجد. (ناظم الاطباء). آبی است مر بنی نمیر را به نجد و آنرا روزی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آبی است مر بنی نمیر را. (از
astonishدیکشنری انگلیسی به فارسیشگفت زده، مبهوت کردن، متعجب ساختن، مات کردن، متحیر کردن، گیج کردن، خیره کردن، سرگشته کردن
شریفلغتنامه دهخداشریف . [ ش ُ رَ ] (اِخ ) نام آبی در نجد. (ناظم الاطباء). آبی است مر بنی نمیر را به نجد و آنرا روزی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آبی است مر بنی نمیر را. (از
شریفلغتنامه دهخداشریف . [ ش ُ رَ ] (اِخ ) نام کوهی بس بلند در عربستان . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).