شافسقلغتنامه دهخداشافسق . [ ف َ س َ ] (اِخ ) معرب شابسه است از قرای مرو. رجوع به لباب الانساب ، ذیل شافسقی و شابسته شود.
شرفثلغتنامه دهخداشرفث . [ ش َ ف َ ](ع اِ) درختی است کوچک . (از منتهی الارب ). درختی است کوچک از جنس یتوعات . (از آنندراج ) (ناظم الاطباء).
شافسقلغتنامه دهخداشافسق . [ ف َ س َ ] (اِخ ) معرب شابسه است از قرای مرو. رجوع به لباب الانساب ، ذیل شافسقی و شابسته شود.
شرفثلغتنامه دهخداشرفث . [ ش َ ف َ ](ع اِ) درختی است کوچک . (از منتهی الارب ). درختی است کوچک از جنس یتوعات . (از آنندراج ) (ناظم الاطباء).
شافسقیلغتنامه دهخداشافسقی . [ ف َ س َ ] (ص نسبی ) منسوب به شافسق . شابستی . رجوع به شافسق و شابستی شود.