شاشبند شدنلغتنامه دهخداشاشبند شدن . [ ب َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بند آمدن بول در مثانه و راه بیرون شدن نیافتن . به بیماریی مبتلا شدن که بول در مثانه بماند و بیرون نتواند آمدن . مبتلا به
شاشبندلغتنامه دهخداشاشبند. [ ب َ ] (نف مرکب ) که شاش را ببندد. || (اِ مرکب ) بندآمدگی بول در مثانه و راه خروج نیافتن آن . بیماریی که بسبب آن بول در مثانه بماندو راه بیرون آمدن نیا
شباشبلغتنامه دهخداشباشب . [ ش َ ش َ ] (ق مرکب ) شبانه . در شب . (فرهنگ فارسی معین ). تا روز نشده . در همان شب . (یادداشت مؤلف ): از آنجا لشکر را به دو قسمت نموده شباشب بسمت قلعه
شاشبند شدنلغتنامه دهخداشاشبند شدن . [ ب َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بند آمدن بول در مثانه و راه بیرون شدن نیافتن . به بیماریی مبتلا شدن که بول در مثانه بماند و بیرون نتواند آمدن . مبتلا به
شاشبندلغتنامه دهخداشاشبند. [ ب َ ] (نف مرکب ) که شاش را ببندد. || (اِ مرکب ) بندآمدگی بول در مثانه و راه خروج نیافتن آن . بیماریی که بسبب آن بول در مثانه بماندو راه بیرون آمدن نیا