acidدیکشنری انگلیسی به فارسیاسید، جوهر، حامض، بدجنسی، جوهر اسید، ترش، سرکه مانند، دارای خاصیت اسید، ترشرو، بد اخلاق
تالارپیلغتنامه دهخداتالارپی . (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان شاهی است . این دهستان در طول رودخانه ٔ تالار از شمال دهستان «بالاتجن » تا انتهای «رکن کلا» واقع است و از رود
تالارلغتنامه دهخداتالار. (اِخ ) رودخانه ای است در مازندران . (فرهنگ نظام ). رود تالار از سوادکوه گذشته و ببحر خزر میریزد. (از التدوین ). رودی است در شاهی که دهستان کیاکلا را مشرو
شهرورازلغتنامه دهخداشهروراز. [ ش َ وُ ] (اِخ ) شهربراز. فرخان . یکی از سرداران اواخر دوره ٔ ساسانی که او را «رومیزان » میگفتند و لقب او شهروراز بود. وی درزمان خسرو بلاد شام و بیت ا
حرفلغتنامه دهخداحرف . [ ح ُ رُ / ح ُ / ح ِ ] (ع اِ) حب الرشاد. تخم سپندان . سپندان . (منتهی الارب ). ترتیزک . تره تندک . شب خیزک . شاهی . حرف ابیض . سفیداسفند. خردل سفید. خردل
خسرو پرویزلغتنامه دهخداخسرو پرویز. [ خ ُ رَ / رُو پ َرْ ] (اِخ ) وی یکی از پادشاهان ساسانی است که از طریق «وستهم » و «وندوی » دو نفر از بزرگان ایران پس از خلع هرمز بپادشاهی رسید. خسرو