acidدیکشنری انگلیسی به فارسیاسید، جوهر، حامض، بدجنسی، جوهر اسید، ترش، سرکه مانند، دارای خاصیت اسید، ترشرو، بد اخلاق
شاهی سفیدلغتنامه دهخداشاهی سفید. [ س َ / س ِ ] (اِ مرکب ) نوعی سکه ٔ نقره معادل یک چهارم ریال بود که اغلب بعنوان عیدی می دادند و در شاباش بر سر عروس و داماد نثار میکرده اند.
شاهیلغتنامه دهخداشاهی . (اِ) تره تیزک که یک قسم سبزی خوردن است . (فرهنگ نظام ) (منتهی الارب ). شب خیزک . تره تیزک .رشاد. (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به تره تیزک شود.