شذالغتنامه دهخداشذا. [ ش َ ] (اِخ ) نام قریه ای است به بصره و عده ای بدان منسوبند. (از معجم البلدان ).
شذالغتنامه دهخداشذا. [ ش َ ] (ع اِ) درخت مسواک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || نمک . || تیزی بوی . || نوعی از کشتی . || مگس سگ یا عام است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموا
شزازةلغتنامه دهخداشزازة. [ ش َ زَ ] (ع مص ) شزازت . سخت خشک شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به شزازت شود.
شزازةلغتنامه دهخداشزازة. [ ش َ زَ ] (ع مص ) شزازت . سخت خشک شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به شزازت شود.