شریحلغتنامه دهخداشریح . [ ش َ ] (ع اِ) شریحة. پاره ٔ گوشت فربه بدرازابریده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).گوشت تنک کرده . (مهذب الاسماء). رجوع به ش
شریحلغتنامه دهخداشریح . [ ش ُ رَ ] (اِخ ) ابن عبدالکریم رویانی ، مکنی به ابونصر. فقیه شافعی و قاضی آمل مازندران بود. از کتابهای اوست : 1- روضةالاحکام و زینةالحکام - در آیین داور
شریحلغتنامه دهخداشریح . [ ش َ رَ ] (اِخ ) ابن حارث بن قیس بن جهم بن معاویةبن ... مرتع کندی ، مکنی به ابوامیه یا ابوعبدالرحمان . شاعر و قاضی و راوی از عمر خطاب است و در 97 یا 98
شریحلغتنامه دهخداشریح . [ ش ُ رَ ] (اِخ ) ابن ذبیان بن علیان بن ارحب ، از قبیله ٔ بنی بکیل و از همدان . جد جاهلی یمانی بود. از فرزندان اوست : قبایل «آل یزید» و «آل قدامه » و «آل
شریحیانلغتنامه دهخداشریحیان . [ ش ُ رَ ] (اِخ ) عبداﷲبن محمد... و هبةاﷲبن علی ... شریحیان محدثانند. (منتهی الارب ).
شریحةلغتنامه دهخداشریحة. [ ش َ ح َ ] (ع اِ) پاره ٔ گوشت . (منتهی الارب ). پاره ٔ گوشت بدرازابریده . (از مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). شریح . شرحه . (یادداشت مؤلف ). پاره ای از گ
شریحیلغتنامه دهخداشریحی . [ ش ُ رَ / ش ُ رَ حی ی ] (ص نسبی ) منسوب به شریح قاضی معروف . (از انساب سمعانی ).
شریحیةلغتنامه دهخداشریحیة. [ ش ُ رَ حی ی َ ] (ص نسبی ، اِ) نام مسأله ای از عول پیش فقهای عامه . (یادداشت مؤلف ). و آن چنان است که بازماندگان میت دو خواهر پدری و مادری و دوخواهر
شریحةلغتنامه دهخداشریحة. [ ش َ ح َ ] (ع اِ) پاره ٔ گوشت . (منتهی الارب ). پاره ٔ گوشت بدرازابریده . (از مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). شریح . شرحه . (یادداشت مؤلف ). پاره ای از گ
شریحیلغتنامه دهخداشریحی . [ ش ُ رَ / ش ُ رَ حی ی ] (ص نسبی ) منسوب به شریح قاضی معروف . (از انساب سمعانی ).
شریحیةلغتنامه دهخداشریحیة. [ ش ُ رَ حی ی َ ] (ص نسبی ، اِ) نام مسأله ای از عول پیش فقهای عامه . (یادداشت مؤلف ). و آن چنان است که بازماندگان میت دو خواهر پدری و مادری و دوخواهر
شریحیانلغتنامه دهخداشریحیان . [ ش ُ رَ ] (اِخ ) عبداﷲبن محمد... و هبةاﷲبن علی ... شریحیان محدثانند. (منتهی الارب ).