شرکتلغتنامه دهخداشرکت . [ ش ِ ک َ ] (ع مص ) شریک شدن . انباز گشتن . همدست شدن در کاری . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِمص ، اِ) انبازی و شراکت . (فرهنگ فارسی معین ) (ناظم الاطباء). همبازی . انبازی . مشارکت . هنبازی . شریک بودن . اتحاد چند کس برای غرض یا نفعی عام یا خاص . و آن بر اقسامی است : شرکت
شرکت سهامی عامpublic corporationواژههای مصوب فرهنگستانیکی از انواع شرکتهای سهامی که قسمتی از سرمایۀ آن ازطریق فروش سهام به غیرمؤسسان تأمین شود
شخص حقوقیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ی، شرکت، مؤسسه، بنگاه، بنگاه تجاری، انستیتو، بنیاد شرکت، شرکت سهامی، شرکت تضامنی، شرکت بامسئولیت محدود، شرکت سهامی خاص، شرکت سهامی عام، پذیرفتهشده دربورس سندیکا، کارتل، مونوپُلی، انحصار شرکت تعاونی، شرکتتعاونی چندمنظوره، بسیج تعاون موسسۀغیرانتفاعی شرکت تولیدی، خدمات
تُنُکشدگی سرمایهcapital dilutionواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن بهدلیل فروش سهام جدید در یک شرکت سهامی، سهمِ سهامداران قدیمی از سود شرکت کاهش مییابد
سهمنامهletter of allotment, allotment letterواژههای مصوب فرهنگستانبرگهای که از طرف شرکت سهامی برای خریدار سهام شرکت صادر میشود و در آن تعداد سهام اختصاصیافته و بدهی احتمالی او ذکر میشود
شرکتلغتنامه دهخداشرکت . [ ش ِ ک َ ] (ع مص ) شریک شدن . انباز گشتن . همدست شدن در کاری . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِمص ، اِ) انبازی و شراکت . (فرهنگ فارسی معین ) (ناظم الاطباء). همبازی . انبازی . مشارکت . هنبازی . شریک بودن . اتحاد چند کس برای غرض یا نفعی عام یا خاص . و آن بر اقسامی است : شرکت
شرکتفرهنگ فارسی عمید۱. شریک شدن؛ انباز گشتن؛ همدست شدن با یکدیگر در کاری.۲. (اسم)نهادی قانونی با فعالیتهای مخصوص بازرگانی.⟨ شرکت با مسئولیت محدود: (اقتصاد) شرکتی بین دو یا چند تن که هرکدام به میزان سرمایۀ خود مسئول هستند.⟨ شرکت تضامنی: (اقتصاد) شرکتی که هریک از شرکا ضامن معاملات شرکت باشد
حسن شرکتلغتنامه دهخداحسن شرکت . [ح ُ ن ِ ش ِ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) و آن عبارت است از دادن و ستدن در معاملات بر وجه اعتدال ، چنانکه موافق طبایع دیگران افتد. (نفائس الفنون بخش حکمت ).
شرکتلغتنامه دهخداشرکت . [ ش ِ ک َ ] (ع مص ) شریک شدن . انباز گشتن . همدست شدن در کاری . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِمص ، اِ) انبازی و شراکت . (فرهنگ فارسی معین ) (ناظم الاطباء). همبازی . انبازی . مشارکت . هنبازی . شریک بودن . اتحاد چند کس برای غرض یا نفعی عام یا خاص . و آن بر اقسامی است : شرکت
شرکتفرهنگ فارسی عمید۱. شریک شدن؛ انباز گشتن؛ همدست شدن با یکدیگر در کاری.۲. (اسم)نهادی قانونی با فعالیتهای مخصوص بازرگانی.⟨ شرکت با مسئولیت محدود: (اقتصاد) شرکتی بین دو یا چند تن که هرکدام به میزان سرمایۀ خود مسئول هستند.⟨ شرکت تضامنی: (اقتصاد) شرکتی که هریک از شرکا ضامن معاملات شرکت باشد
دولتبهشرکتgovernment-to-business, G2Bواژههای مصوب فرهنگستانتعامل برخط و غیرتجاری میان دولت و بخش خصوصی
تصویر شرکتcorporate imageواژههای مصوب فرهنگستانبرداشت ذهنی افراد از یک شرکت یا بنگاه یا نمانام در مواجهه با نام آن