شرعبةلغتنامه دهخداشرعبة. [ ش َ ع َ ب َ ] (ع مص ) شرعب الادیم شرعبة؛ برید پوست را به درازا. (منتهی الارب ) (از آنندراج ).
انمدیکشنری عربی به فارسیجوانه زدن , شروع به رشد کردن , سبز شدن , رستن , روييدن , رشد کردن , بزرگ شدن , زياد شدن , ترقي کردن , شدن , گشتن , رويانيدن , کاشتن