شرودلغتنامه دهخداشرود. [ ش َ ] (ع ص )شارد. (اقرب الموارد). رمنده . ج ، شُرُد. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رمنده . (منتهی الارب ). شارد. رمنده . رموک . (یادداشت مؤلف ). || قافیة
شرودلغتنامه دهخداشرود. [ ش ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان عشق آباد بخش فدیشه ٔ شهرستان نیشابور. محصول آنجا غلات است . سکنه ٔ آن 206 تن است . آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغر
شرودلغتنامه دهخداشرود.[ ش ُ ] (ع مص ) مصدر به معنی شراد. (از ناظم الاطباء). رمیدن . (المصادر زوزنی ) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). پراکندگی ر
شرودفرهنگ انتشارات معین(شُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - رمیدن . 2 - طلب حق باشد به خلاص از آفات و حجاب و بی قراری اندر آن که همة بلاهای طالب از حجاب افتد.
شرودرلغتنامه دهخداشرودر. [ ش ِ رُ دِ ] (اِخ ) اریک شرودر. معمار و عتیقه شناس نامی آمریکایی . رجوع به تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 571 شود.
شرودانواژهنامه آزاد(عامیانه:شیدون) نام روستایی از توابع شهرستان فلاورجان، واقع در ده کیلومتری جنوب غرب شهر اصفهان
شرودرلغتنامه دهخداشرودر. [ ش ِ رُ دِ ] (اِخ ) اریک شرودر. معمار و عتیقه شناس نامی آمریکایی . رجوع به تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 571 شود.
شیدونواژهنامه آزاد(شرودان) نام روستایی از توابع شهرستان فلاورجان ، واقع در ده کیلومتری جنوب غرب شهر اصفهان