شرولغتنامه دهخداشرو. [ ش َرْوْ / ش ِرْوْ ] (ع اِ) شهد. (منتهی الارب ). شهد و عسل . (ناظم الاطباء). عسل . (اقرب الموارد).
شرویواژهنامه آزادشرو نام یکی از روستا های بخش الوار گرمسیری اندیمشک است که درنزدیکی منگره است که به اهالی این منطقه طایفه شروی می گویند که ازطایفه میر هستند ، گروهی از شروی ها د