لغتنامه دهخدا
شیرینک . [ ن َ ] (ص مصغر) هر چیز که کمی شیرین باشد. (ناظم الاطباء). مصغر شیرین . (برهان ) (آنندراج ). || (اِ مرکب ) سعفه ، و آن نوعی از جوش است که بر روی و اندام کودکان برآید. (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (ازبرهان ) (از فرهنگ جهانگیری ). زردزخم . (فرهنگ فارسی معین ). شیرین