شرم آلودگیلغتنامه دهخداشرم آلودگی . [ ش َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت و کیفیت شرم آلوده . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به شرم آلود و شرم آلوده شود.
شرم آلودلغتنامه دهخداشرم آلود. [ ش َ ] (ن مف مرکب ) شرمنده و شرمگین و خجل و شرمنده روی . (ناظم الاطباء) : روی شرم آلود او زیور نمی گیرد به خودشبنم بیگانه را ره نیست در بستان او. صائ
شرم آلودهلغتنامه دهخداشرم آلوده . [ ش َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) شرمگین . شرم آلود. شرمگن . شرمنده روی : از حجاب حسن شرم آلوده ٔ لیلی هنوزبید مجنون سربه پیش انداختن بار آورد. صائب تبری
تهمت نهادنلغتنامه دهخداتهمت نهادن . [ ت ُ م َ ن ِ /ن َ دَ ] (مص مرکب ) تهمت زدن . تهمت کردن . (ناظم الاطباء). تهمت بستن . اتهام : در روزگار امیر عبدالرشید تهمت نهادند. (تاریخ بیهقی چ
بریدنلغتنامه دهخدابریدن . [ ب ُ دَ / ب ُرْ ری دَ ] (مص ) قطع کردن . (آنندراج ).جدا کردن . (ناظم الاطباء). جدا کردن با آلتی برنده چون کارد و غیره . (یادداشت دهخدا). اًبتات . اًترا
عیارلغتنامه دهخداعیار. (ع مص ) رفتن اسب و یا سگ بهر سو و این طرف و آن طرف به جولان و گریز آنها. (ناظم الاطباء). رها گشتن و رفتن اسب و سگ بدینجا و آنجا از روی شادی ، و یا براه خو
پالودنلغتنامه دهخداپالودن . [ دَ ] (مص ) ترویق . تصفیه . صافی کردن . صاف کردن . (رشیدی ) (برهان ). تصفیه کردن . مصفّی کردن . پالیدن . پالائیدن . از مصفاة گذرانیدن .از صافی گذرانید
قطب الدین شیرازیلغتنامه دهخداقطب الدین شیرازی . [ ق ُ بُدْ دی ن ِ ] (اِخ ) محمودبن مسعودبن مصلح فارسی کازرونی اشعری شافعی ، مکنی به ابوالثناء. از اکابر علمای قرن هشتم هجری و از شاگردان خواج