26 فرهنگ

732 مدخل


شرمسار

šarmsār

خجل؛ شرمنده: ◻︎ ای هنر از مردی تو شرمسار / از هنر بیوه‌زنی شرم دار (نظامی۱: ۴۷).

آزرمگین، خجل، روسیاه، سرافکنده، سربزیر، شرمزده، شرمگین، شرمنده ≠ سربلند، مباهی، مفتخر

ashamed, shamefaced, sorrowful, sorry, shamefacedly