شرف الملکلغتنامه دهخداشرف الملک . [ ش َ رَ فُل ْ م ُ ] (اِخ ) فخرالدین علی جندی . وزیر سلطان جلال الدین خوارزمشاه که پس از بازگشت از بلاد هند منصب وزارت را بدو داد. وی از علم و کمال
شرف الملکلغتنامه دهخداشرف الملک . [ ش َ رَ فُل ْ م ُ ] (اِخ ) کاتب . مکنی ، به ابوسعد، کاتب سلطان ملکشاه سلجوقی که همزمان با عزل خواجه نظام الملک وی را نیز معزول و مجدالملک ابوالفضل
شرف الملکلغتنامه دهخداشرف الملک . [ ش َ رَفُل ْ م ُ ] (اِخ ) لقب شیخ الرئیس ابوعلی حسین بن علی بن سینا. (یادداشت مؤلف ). رجوع به ابوعلی سینا شود.
ملک الشرقلغتنامه دهخداملک الشرق . [ م َ ل ِ کُش ْ ش َ ] (اِخ ) لقب امیر قماج والی بلخ به زمان سلطان سنجر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به حبیب السیر چ قدیم تهران ج ص 379 شود.
شرف الدینلغتنامه دهخداشرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) ابوشجاع ارسلان خان ثانی . رجوع به ارسلان ... شود.
شرف الدینلغتنامه دهخداشرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) ابوطاهربن سعدالدین . رجوع به ابوطاهر... شود.
شرف الدینلغتنامه دهخداشرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) یحیی بن قره جای رهاوی حنفی . رجوع به یحیی ... شود.
شرف الدینلغتنامه دهخداشرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن عبداﷲ... معروف به ابن بطوطة. رجوع به ایران باستان ج 1 ص 107 و ابن بطوطة شود.
تاج الملکلغتنامه دهخداتاج الملک . [ جُل ْ م ُ ] (اِخ ) شرف الدولة و الدّین محمدبن حسن . از وزرای قرن هفتم ، معاصر عوفی . وی در لباب الالباب در ترجمه ٔ احوال ابوالقاسم علی ابن الحسن ب
عین الملکلغتنامه دهخداعین الملک . [ ع َ نُل ْ م ُ ] (اِخ ) حسین بن شرف الملک رضی الدین ابی بکر اشعری ، ملقب به عین الملک و فخرالدین ، از اولاد ابوموسی اشعری . وی ابتدا وزیر ناصرالدین
وجیه الملکلغتنامه دهخداوجیه الملک . [ وَ هُل ْ م ُ ] (اِخ ) شرف الدین ، ابوطاهربن سعدالدین بن علی قمی . رجوع به ابی طاهر شرف الدین وجیه الملک شود.
شرف الدینلغتنامه دهخداشرف الدین . [ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) انوشروان بن خالد فینی کاشانی ، مکنی به ابونصر،وزیر سلجوقیان ، متوفای 532 هَ . ق . وی اصلاً از مردم فین کاشان است و در جوان
تاج الدینلغتنامه دهخداتاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) شرف الملک محمداسعد صدر جهان . جمال الدین الازهری المروزی نام او را در قصیده ای که مطلعش این است :ای در غم تو گشته مرا چشمه سارچشم