شرشقلغتنامه دهخداشرشق . [ ش ِ ش ِ ] (ع اِ) شقراق و آن مرغی است کوچک خجک دار. (منتهی الارب ). پرنده ٔ شقراق . (از اقرب الموارد). رجوع به شقراق شود.
شرشقلغتنامه دهخداشرشق . [ ش ِ ش ِ ] (ع اِ) شقراق و آن مرغی است کوچک خجک دار. (منتهی الارب ). پرنده ٔ شقراق . (از اقرب الموارد). رجوع به شقراق شود.
بیسروپافرهنگ مترادف و متضاداوباش، پاشنهترکیده، شرتیشپکی، پست، رذل، ول، فرومایه، ولگرد، هرزه ≠ آدم حسابی
شرلغتنامه دهخداشر. [ ش ُ ] (اِ صوت ) آواز ریختن آب از بلندی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شرشرشود. || آب جاری . کر یا شر. کر و شر. در تداول عوام آب کر و آب جاری که شرعاً مطهرند
شرشرةلغتنامه دهخداشرشرة. [ ش َ ش َ رَ] (ع اِ) یکی شَرشَر. (اقرب الموارد). رجوع به شرشرشود. || (اِخ ) نام مردی . (منتهی الارب ).
شقراقلغتنامه دهخداشقراق . [ ش ِ ق ِرْ را ] (ع اِ) شرقراق . شرقرق . شرشق . نوعی از غراب . مرغی است کوچک با خجکهای سرخ و سبز و سیاه و سپید، و از اینجاست که آن را «اخیل » هم نامند و