شرح حالanamnesisواژههای مصوب فرهنگستان1. نوشتهای مضبوط دربارة مُراجع یا بیمار، که شامل پیشینة بیماری اوست 2. در رواندرمانی، نوشتهای مضبوط دربارة مُراجع یا بیمار که معمولاً دو بخش دارد: الف) ضبط ت
سرگذشت خودautobiographyواژههای مصوب فرهنگستانشرح حال فرد که به قلم خودش نوشته شده باشد متـ . سرگذشت من، شرح حال خود، شرح حال من، زندگینامۀ خود، زندگینامۀ من، زندگینامۀ خودنوشت * در ترجمۀ عبارت "my autob
کارنامکcurriculum vitae, CV 3, résumé 2 (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانچکیدۀ شرح حال افراد شامل مشخصات فردی و پیشینۀ تحصیلی و اطلاعات دیگر
حال دادنلغتنامه دهخداحال دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) شرح حال گفتن : عشق آن کو حال بنده با تو دادوصف شاهی در نهاد ما نهاد.اسیری لاهیجی .