شرح تصویرcut line 2, caption 2واژههای مصوب فرهنگستاناطلاعات متنی در زیر یک عکس یا تصویر یا طرح نگاشتاری که آن را توصیف میکند
شرحدیکشنری فارسی به عربیاسطورة , اطروحة , بيان , تفسير , جغرافية , حکاية , رسم تخطيطي , شرح , ظرف , علاقة , قصة , لمعان , هامش , وصف
depictingدیکشنری انگلیسی به فارسیتصویر برداری، شرح دادن، نمایش دادن، مجسم کردن، نقش کردن، رسم کردن، منقوش کردن
imageدیکشنری انگلیسی به فارسیتصویر، تصور، شکل، تمثال، منظر، شمایل، مجسم کردن، خوب شرح دادن، مجسمساختن