averagesدیکشنری انگلیسی به فارسیمیانگین ها، میانگین، درجه عادی، حد وسط پیدا کردن، میانه قرار دادن، میانگین گرفتن، بالغ شدن
زَنجَبِيلاًَفرهنگ واژگان قرآنزنجبيل (در عرب مرسوم بوده که از زنجبيل استفاده عطر و بوي خوش ميکردهاند ، و آن را در جام نوشيدنيها ميريختند ، در اين آيه شريفه 17 سوره مبارکه انسان به ابرار وعده
وژولندهلغتنامه دهخداوژولنده . [ وُ ل َ دَ / دِ ] (نف ) شور و غوغا و تقاضاکننده و برانگیزاننده به جنگ را گویند، و به ترکی شرباشارن خوانند. (انجمن آرا) (آنندراج ) (برهان ) (ناظم الاط
سلحشورلغتنامه دهخداسلحشور.[ س ِ ل َ ] (نف مرکب ) مخفف سلاح شور. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). سپاهی و مستعد قتال و جدال باشد و معنی آن سلاح ورز است که از سلاح بهم رسانیدن و تحصیل
شورسلحلغتنامه دهخداشورسلح . [ س ِ ل َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) سلحشور. ورزیدن سلاح جنگ باشد و بکار فرمودن یعنی چگونه بکار باید فرمود. (برهان ) (آنندراج ). و رجوع به سلحشور شود. || کس
برسیدنلغتنامه دهخدابرسیدن . [ ب ِ رَ / رِ دَ ] (مص ) رسیدن . وصل . (یادداشت مؤلف ) : میوه اش نارسیده می برسدزانکه بی برگ بر سر راه است . امامی هروی . || نائل شدن . واصل شدن : نه