شرتلغتنامه دهخداشرت . [ ش ِ ] (اِ صوت ) حکایت آواز صوت کشیده شدن شاخه ها یا شاخه مانندها بر چیزی ، نظیر آواز کشیده شدن جارو بر زمین .- شرت شرت ؛ شرت و شرت . حکایت تکرار آواز ک
شرطدیکشنری عربی به فارسیحالت , وضعيت , چگونگي , شرط , مقيد کردن , شرط نمودن , ناف , سره () ميان , وسط
شرت و پرتلغتنامه دهخداشرت و پرت . [ ش ِ ت ُ پ ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) چرت و پرت . رجوع به چرت و پرت شود.
شرتیلغتنامه دهخداشرتی . [ ش ِ ] (ص نسبی ) گاه به صورت صفت و به معنی شلخته و زنی (یا ندرتاً مردی ) که بی احتیاط و ناپرواست و به کارهای زندگی نمی رسد استعمال می شود و گاه بصورت قی