affirmingدیکشنری انگلیسی به فارسیتایید، تصدیق کردن، شهادت دادن، بطور قطع گفتن، اظهار کردن، اثبات کردن، تصریح کردن
شرببلغتنامه دهخداشربب . [ ش ُ ب ُ ] (ع اِ) گیاه برهم نشسته ٔ یکدیگر را پوشیده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). انبوه از گیاه . غملی . اما این کلمه در شعر لبید شرببه با «هاء» آمد
شرابهلغتنامه دهخداشرابه . [ ش َ ب َ / ب ِ ] (اِ) ساغر و پیاله ٔ شراب . (از ناظم الاطباء). پیاله . (از آنندراج ).