شتاب گرانیacceleration of gravityواژههای مصوب فرهنگستانشتاب یک جسم براثر ربایش گرانشی یک سیّاره متـ . شتاب سقوط آزاد acceleration of free fall گرانی ظاهری apparent gravity
شرابدیکشنری عربی به فارسیمشروب , اشاميدني , نوشابه , شربت , اشاميدن , نوشانيدن , سراب , کوراب , نقش بر اب , امر خيالي , وهم
مرتفعلغتنامه دهخدامرتفع. [ م ُ ت َ ف َ ] (ع ص ) برداشته شده . (غیاث اللغات ). برشده . بررفته . (یادداشت مرحوم دهخدا). بلند کرده شده . برافراشته . بالا برده شده : نیت غزوی دیگر کر
گران خواریفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهبسیارخواری؛ پرخوری: ◻︎ همچو خمار است درد تو که نگردد جز به گرانخواری شراب شکسته (سیف اسفرنگ: مجمعالفرس: گرانخوار).
شکستنلغتنامه دهخداشکستن . [ ش ِ ک َ ت َ ] (مص ) چیزی را چندین پاره کردن و خرد کردن و ریزریز کردن . (ناظم الاطباء). خرد کردن . قطعه قطعه کردن . پاره پاره کردن . کسر. اشکستن . بشکس
گران خواریلغتنامه دهخداگران خواری . [ گ ِ خوا / خا ] (حامص مرکب ) پرخواری . (آنندراج ). بسیارنوشی : همچو خمار است درد توکه نگرددجز به گران خواری شراب شکسته .سیف اسفرنگ (از آنندراج ).
سر گران داشتنلغتنامه دهخداسر گران داشتن . [ س َ گ ِ ت َ ] (مص مرکب ) بی التفات بودن . بی محبت بودن : با بوسهل حمدونی امیر سر گران می داشت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 623).خدا را داد من بستان