شذاةلغتنامه دهخداشذاة. [ ش َ ] (ع اِ) یک مگس . مگس سگ . (زمخشری ). ج ، شذا. (منتهی الارب ). || بقیه ٔ توانائی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (ص ) مرد بدخو و تندمزاج که ش
شذرةلغتنامه دهخداشذرة. [ ش َ رَ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمدبن شذره . محدث است . (منتهی الارب ). || ابوشذره ٔ زبرقان صحابی است و نامش حصین بن بدر است . (از منتهی الارب ). || شذرةالک
شذرةلغتنامه دهخداشذرة.[ ش َ رَ ] (ع اِ) یک پاره ٔ زر و آن اخص از شذر است .(منتهی الارب ). یکی شذر. ج ، شذرات ، شذور. (از اقرب الموارد). قطعه ٔ ذهب است . پاره ای از زر. (یادداشت
ام شذرةلغتنامه دهخداام شذرة. [ اُم ْ م ِ ش َ رَ ] (اِخ ) دختر صعصةبن ناجیةبن محمد. از زنان صدر اسلام بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 250 شود.
شذاةلغتنامه دهخداشذاة. [ ش َ ] (ع اِ) یک مگس . مگس سگ . (زمخشری ). ج ، شذا. (منتهی الارب ). || بقیه ٔ توانائی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (ص ) مرد بدخو و تندمزاج که ش
شذرةلغتنامه دهخداشذرة. [ ش َ رَ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمدبن شذره . محدث است . (منتهی الارب ). || ابوشذره ٔ زبرقان صحابی است و نامش حصین بن بدر است . (از منتهی الارب ). || شذرةالک
شذرةلغتنامه دهخداشذرة.[ ش َ رَ ] (ع اِ) یک پاره ٔ زر و آن اخص از شذر است .(منتهی الارب ). یکی شذر. ج ، شذرات ، شذور. (از اقرب الموارد). قطعه ٔ ذهب است . پاره ای از زر. (یادداشت
ام شذرةلغتنامه دهخداام شذرة. [ اُم ْ م ِ ش َ رَ ] (اِخ ) دختر صعصةبن ناجیةبن محمد. از زنان صدر اسلام بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 250 شود.