شدولغتنامه دهخداشدو. [ ش َدْوْ ] (ع اِ) اندک از هر بسیار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || قصد. || جانب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
شبوقهلغتنامه دهخداشبوقه . [ ش ُ ق َ ](اِ) خمان بزرگ است و آن درخت میوه ای است که در هندوستان «پل » گویند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ).
شداقملغتنامه دهخداشداقم . [ ش ُ ق ِ ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ). شیر. (از اقرب الموارد). || (ص ) فراخ کنج دهان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع شود به شدقم .
شدولغتنامه دهخداشدو. [ ش َدْوْ ] (ع اِ) اندک از هر بسیار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || قصد. || جانب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
شبوقهلغتنامه دهخداشبوقه . [ ش ُ ق َ ](اِ) خمان بزرگ است و آن درخت میوه ای است که در هندوستان «پل » گویند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ).
شداقملغتنامه دهخداشداقم . [ ش ُ ق ِ ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ). شیر. (از اقرب الموارد). || (ص ) فراخ کنج دهان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع شود به شدقم .
شدقمیاتلغتنامه دهخداشدقمیات . [ ش َ ق َ می یا ] (ص نسبی ) (ابل ...)، شتران منسوب به گشن نعمان بن منذر موسوم به شدقم . (از منتهی الارب ).