شدادیانلغتنامه دهخداشدادیان . [ ش َدْ دا دی ] (اِخ )نام دو سلسله از شاهان که بر نواحی ارمنستان و آذربایجان حکومت کردند. دسته ٔ اول شدادیان گنجه اند که به دست محمدبن شداد در حدود 34
شدادیانواژهنامه آزادنام خاندانی کرد از اران ارمنستان است که در فاصله سالهای ۳۴۰ تا ۴۸۰ هجری قمری در نواحی باکو، گنجه و بردع حکومت کردند. نام برخی از شخصیت های مهم آنها لشکری، فضلون
شادیانهدیکشنری فارسی به انگلیسیrollicking, caper, euphoric, feast, festal, festival, festivity, frolic, jubilant, lightly, prize, rejoicing, revel, revelry
شادیانهلغتنامه دهخداشادیانه .[ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) ساز و دهل که به شادی فتح یاعروسی زنند. (قید) بشادی ، از روی شادی : موشکان طبل شادیانه زدند. عبید زاکانی .شادیانه ٔ فتح به نام
شادیانهفرهنگ انتشارات معین(نِ یا نَ) 1 - (اِمر.) آن چه از روی شادی باشد. 2 - (ص .) شاد. 3 - (اِ.) عیش ، طرب .
شادیانهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. از روی شادی و خوشحالی.۲. (قید) توٲم با شادی.۳. (اسم) جشنی که از روی شادی و نشاط میگیرند.۴. (اسم) ساز و دهلی که در جشن و شادمانی مینوازند.۵. (اسم) مژدگانی.
جعفرلغتنامه دهخداجعفر. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ابن عزالدین مکنی به ابوالخلیل از خاندان شدادیان گنجه و از حکمرانان آذربایجان بود و قطران تبریزی شاعر قرن پنجم بیش از سی قصیده درستایش و
منوچهرلغتنامه دهخدامنوچهر. [ م َ چ ِ ] (اِخ ) ابن ابوالسوار، از پادشاهان مشهور سلسله ٔ شدادیان گنجه (457-؟). رجوع به تاریخ ادبیات ایران صفا ج 2 ص 45 شود.
منوچهرلغتنامه دهخدامنوچهر. [ م َ چ ِ ] (اِخ ) ابن شاوور شدادی ، از سلسله ٔ شدادیان و ملقب به شجاع الدوله است . او از جانب پدر به سال 456 مشاور نیابت حکومت آنی داشت و حکومت آنی را
روادیلغتنامه دهخداروادی . [ رَ ] (اِخ ) نام طایفه ای است از نژاد کرد که در قرون اولیه ٔ اسلام در ارمنستان در نزدیکیهای دونن سکونت داشتند و بگفته ٔ ابن اثیر بهترین تیره ٔ کردان بو