شدادلغتنامه دهخداشداد. [ ش َدْ دا ] (اِخ ) ابن معقل تابعی است و کذا عبداﷲبن شدادبن الهاد و جامعبن شداد. (منتهی الارب ).
شدادلغتنامه دهخداشداد. [ ش َدْ دا ] (اِخ ) ابن عاد. گمان میکنم این نام نزد یهود و مسیحیان مجهول باشد و جالوت که به دست داود کشته شد یکی از سرهنگان شداد است و باز گویند که او قصر
شدادلغتنامه دهخداشداد. [ ش ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ شدید. (اقرب الموارد). || هرچه بدان چیزی را ببندند. (ناظم الاطباء).- قسمهای غلاظ و شداد ؛ قسمهای محکم . سوگندان مغلظه .- ملائک غلاظ
شدادلغتنامه دهخداشداد. [ش َدْ دا ] (اِخ ) ابویعلی شدادبن اوس بن ثابت . صحابی است انصاری . پسر برادر حسان بن ثابت . (منتهی الارب ).
شدادیانلغتنامه دهخداشدادیان . [ ش َدْ دا دی ] (اِخ )نام دو سلسله از شاهان که بر نواحی ارمنستان و آذربایجان حکومت کردند. دسته ٔ اول شدادیان گنجه اند که به دست محمدبن شداد در حدود 34
شدادیانواژهنامه آزادنام خاندانی کرد از اران ارمنستان است که در فاصله سالهای ۳۴۰ تا ۴۸۰ هجری قمری در نواحی باکو، گنجه و بردع حکومت کردند. نام برخی از شخصیت های مهم آنها لشکری، فضلون
شدادیانلغتنامه دهخداشدادیان . [ ش َدْ دا دی ] (اِخ )نام دو سلسله از شاهان که بر نواحی ارمنستان و آذربایجان حکومت کردند. دسته ٔ اول شدادیان گنجه اند که به دست محمدبن شداد در حدود 34
شدادیانواژهنامه آزادنام خاندانی کرد از اران ارمنستان است که در فاصله سالهای ۳۴۰ تا ۴۸۰ هجری قمری در نواحی باکو، گنجه و بردع حکومت کردند. نام برخی از شخصیت های مهم آنها لشکری، فضلون