شحمة الاذندیکشنری عربی به فارسیقسمت اويزان گوش , نرمه گوش , لا له گوش , نرمه (مثل نرمه گوش) , اويز , بخش پهن وگردي که بچيزي اويخته يا پيش امده باشد , لخته , گوشه , بخشي از عضله يا مغز
اسفاناجلغتنامه دهخدااسفاناج . [ اِ ] (اِ) بفارسی اسفناج نامند و بیونانی سوماخیوس گویند و بری او در افعال مانند بستانیست و بستانی او معروف و در آخر اوّل سرد و تر و گویند معتدل است ،
کملغتنامه دهخداکم . [ ک َ ] (ص ، ق ) اندک باشد که در مقابل بسیار است . (برهان ) (آنندراج ). اندک و قلیل . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین ). قلیل . نذر. یسیر. اندک . نزیر.