شجرة حدباءلغتنامه دهخداشجرة حدباء. [ش َ ج َ رَ ت ُ ح َ ] (اِخ ) نام درختی است در حدیبیه که مسلمانان در آنجا با پیغمبر (ص ) بیعت نمودند. (از معجم البلدان : حدیبیة). رجوع به شجرة و حدیب
شجرهلغتنامه دهخداشجره . [ ش َ ج َ رَ ] (ع اِ) نسب نامه . آنچه مشایخان اسامی پیران خود نوشته به ترتیب به مرید میدهند. (از آنندراج ) : مرز عراق ملک تو، نی غلطم عراق چه کز شجره به
شجرةلغتنامه دهخداشجرة. [ ش َ ج َ رَ ] (اِخ ) (الَ ...) بطنی است از بنی معاویه از کنده از قحطانیه که دارای مسجدی در کوفه بودند. به آنها شجرات نیز گویند. (از معجم قبایل العرب ج 2)
شجرةلغتنامه دهخداشجرة. [ ش َ ج َ رَ ] (اِخ ) (الَ ...) نام درختی است در ذی الحلیفه که اسماء در زیر آن به دنیا آمد. (از معجم البلدان ).حضرت رسول (ص ) هر وقت از مدینه به مکه می آم
حدباءلغتنامه دهخداحدباء. [ ح َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث احدب . (معجم البلدان ). مقابل قعساء. شجرة حدباء؛ درخت خمیده . || کار دشوار. (منتهی الارب ). سختی . ج ، حدب . || ناقة حدباء، شتر
شجرةلغتنامه دهخداشجرة. [ ش َ ج َ رَ ] (اِخ ) نام درختی است در حدیبیه که در آن عده ای با پیغمبر بیعت کردند و این بیعت را بیعةالرضوان گویند و تفصیل موقعیت آن ذیل کلمه ٔ «النقیع» د
لعللغتنامه دهخدالعل . [ ل َ ] (معرب ، اِ) (کلمه ٔ فارسی است محیطالمحیط). لال . بدخشانی . (زمخشری ). ملخش . بدخشی . یکی از احجار کریمه و صورت دیگر آن لال است چون نعل و نال . یکی