شتهلغتنامه دهخداشته . [ ش َ ت َ / ت ِ ] (ص ) بیمار و دردمند. (ناظم الاطباء). || درمانده و سست و ناتوان و ضعیف . (ناظم الاطباء).
شطحلغتنامه دهخداشطح . [ ش َ ] (ع اِ) کلمه ای که بدان بزغاله ٔ یکساله را رانند و زجر کنند. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به شِطَّح شود. || (از ع ، اِ) (اصطلاح عرفان ) آنچه صوفیان گا
شطحلغتنامه دهخداشطح . [ ش ِطْ طَ ] (ع اِ)کلمه ای که بدان بزغاله ٔ یک ساله را می رانند و زجر می کنند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
شطهلغتنامه دهخداشطه . [ ش َ طَ / طِ ] (اِ) یا شته . چیزی مثل پشه که آفت درخت است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شته شود.